هزار جريب در آن روزگار در قلمرو قدرت سياسي استر آباد (گرگان) بود و امير ولي پسر شيخعلي هندو، يكي از امراي طغاتيمور يكي از سركردگان معتبر مغول بود كه سر بداران را بر انداخت فرمانرواي آن سامان شد. اما مردم آن سامان خود را جز لاينفك مازندران مي دانستند و نمي خواستند امير ولي بر آنان حكومت كند. به اين ترتيب براي رهايي، دست به شورش مي زدند ولي موفق نمي شدند تا اينكه جمال با كمال مير عماد طلوع نمود و روزگار هم با او يار شد و بهار آزادي هزار جريبي هاي حق طلب دميدن گرفت.روستاييان ستم ديده هزار جريب كه پناهي جز مير عماد الدين نداشتند، براي رهايي از جور و ستم دست نشاندگان مغول تيموري، پيوسته به او مراجعه مي كردند و خواستار كوتاه كردن دست آنان مي شدند. پيشامد ناگوتري رخ داد و پيروزي گوارايي را به ارمغان آورد و آرزوي ديرين آرزومندان هزار جريبي ها بر آورده شد.شرح واقعه چنين است:محمود مير عماد الدين در يكي از سفر ها كه از وري به پريم مي رفت در روستاي سركام از اسب بر زمين افتاد و دستش شكست و به ناچار در روستاي سركام ماند. گروهي از نوكران خود كامه امير ولي، زني از روستاي انگپام را با سگي ، بر درختي بستند و زن را بدين سان شكنجه مي نمودند، خواهش مردم را براي رهايي زن نپذيرفتند و مردم به ناچار براي رهايي اين زن به محمود مير عمادالدين پناه بردند.محمود مير عماد الدين براي ميانجيگري ، نزد نوكران امير ولي رفت و خواهش كرد تا زن را آزاد نمايند. تركان با ريشخند پاسخ دادند كه براي رهايي زن دست به دامان امامان خود متوسل شود. سيد با اندوه فراوان بر گشت و بر آن شد تا مردم را بر آنها بشوراند. اما بيم يورش امير ولي و قتل و غارت او، منصرف شد. اما به خواب ديدن حضرت علي (ع) سبب شد تا به تحريك و تبليغ مردم بپرد هزارجريب و روستاي پارسا ...
ادامه مطلبما را در سایت هزارجريب و روستاي پارسا دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : parsa-villageo بازدید : 61 تاريخ : دوشنبه 25 بهمن 1400 ساعت: 14:27